رضا رویگیری در 5 دی ماه 1325 در منطقه تجریش تهران به دنیا آمد. تنها فرزند خانواده، یک پسر، یک نوه، در مدرسه و دبیرستان در تجریش تحصیل کرد. او علاقه داشت خلبان شود و دو بار تلاش کرد اما پذیرفته نشد. سپس به نقاشی روی آورد و با راهنمایی ویس و رامین وارد کارگاه تئاتر شد. او در جشنواره هایی که در نانسی، ورشو و چندین شهر آلمان و آمریکا برگزار می شد شرکت کرد. بازی در سریال محله سلامت را آغاز کرد. او با فیلم «آکابه» ساخته زنده یاد خاچیکیان به سینما رفت و در ۲۸ فیلم حضور داشت و برای آثارش موسیقی ساخت. او در چندین نمایشگاه هنری در ایران و آمریکا شرکت کرد و در سال 1996 در آمریکا کنسرت برگزار کرد.
بیماری رضا رویگیری:
رضا رویگیری در سال ۱۳۹۵ سکته کرد و مجبور شد خانه نشین شود. بعد از کنسرت با گروه «اریج» در لبنان، به دلیل سکته قلبی در یکی از بیمارستان های ایران بستری شدم.
تارا کریمی که با رویگری در شیراز آشنا شده بود، توضیح داد که تا زمانی که با رویگری دوست نشده، نمی‌دانستم هنرمند است.راستش در افتتاحیه برنامه در شیراز رضا رویگری مهمان بود و دوستم مجری برنامه بود. اولین بار که برای بردنش در فرودگاه رفتم با او آشنا شدم و در چند روزی که آنجا بودیم با هم دوست شدیم. بعد از تماشای فیلم بوتیک واقعا ترسیدم، فکر می کردم شخصیت او شبیه شخصیت فیلم اسن است، برای همین خیلی وقت بود که تلفنش را جواب نمی دادم تا اینکه او به من پیام داد که آیا شما شخصیتی دارید؟ مشابه و او پاسخ داد که این فقط یک نقش آفرینی است و سپس پیشنهاد داد که مستاجران را با وکالت نامه ببینم.
تارا کریمی که در 23 سالگی با رویاری ازدواج کرده است، درباره مخالفت پدر و مادرش با این ازدواج می گوید: پدرم موافق نبود، حتی خواهر بزرگترم همیشه به من می گفت چه تصادفی، تو برای زندگیت برنامه های دیگری داشتی، اما نه قصد ازدواج دارد اما به هر حال این اتفاق افتاد. خیلی ها می گفتند رضا سرزمین پدری شماست و مانع ازدواج می شود، اما من کاری ندارم.
چند ماهی از ازدواج اول و دومم می گذرد. شایعاتی پخش شد که من بلافاصله از همسر سابقم طلاق گرفتم و با تارا ازدواج کردم.این اتفاق نیفتاد، من قبل از طلاق قانونی دو سال تنها زندگی کردم و خواستیم طلاق بگیریمیک سال و هشت ماه بعد از طلاقم از تارا ازدواج کردم.
احساس می کنم مردم کمی بلاتکلیف هستند و به دنبال مرزهای متفاوت هستند. اینها هم مسائل شخصی است، اما مردم به مسائل شخصی علاقه زیادی دارند. همسر سابقم عاشق کارش بود، تمام روز کار می کرد و زیاد به زندگی فکر نمی کرد. مطب روانشناسی داشت و تا آخر عمر کار می کرد.
