کیمیا گیلانی در ۲۱ مرداد ۱۳۷۱ در تهران. شهید دانش آموخته دانشکده مدیریت صنعتی دانشگاه بهشتی است. کیمیا دارای مدرک بازیگری از موسسه آموزش و پرورش گیلان، آموزش فناوری اطلاعات و مدیریت ارتباطات از مرکز آموزش سیما، فناوری دوبله حرفه ای است و از 9 سالگی وارد تلویزیون شده است. او پس از 5 سال حضور در نردیان به درخواست این شبکه به رنگین کمان پیوست و با اجراها و نویسندگی خوب خود نامی دست و پا کرد.
من فکر می کنم موفقیت را می توان در هر برنامه ای که برای شما مناسب باشد پیدا کرد. من قبلا نوجوان بودم و مخاطب نوجوان داشتم، الان بچه هستم و مخاطب من بچه است. مخاطبان من ممکن است در آینده بزرگسال شوند. اما باید ببینید برنامه ای که انجام می دهید مناسب است یا خیر. شاید او برنامه ای را توصیه کرد که واقعاً به موضوع این برنامه علاقه مند شدم. سعی می کنم با این مخاطبان سازگار شوم.
با توجه به اینکه مخاطبان من کودکان هستند، باید در داستان های کودکانه شرکت کنم، سعی می کنم با مشاهده اعمال کودکان، فردی باشم که بچه ها را دوست داشته باشد.بچه ها انرژی خوبی دارند و احساس مثبت و خوبی دارندآنها صادق هستند و شوخی نمی کنند. زمانی که رنگین کمان زنده بود به برنامه دانشگاه می رفتم و گاهی ناامید می شدم اما وقتی با بچه ها صحبت می کردم خواه ناخواه احساس بهتری داشتم.
شما دارای مدرک مدیریت صنعتی با گرایش تولید هستید. رشته تحصیلی شما با حرفه و شغل شما یکی نیست.
همه اینطور می گویند. مشکل اینجاست که من در این شغل برای دانشگاه اقدام کردم. یعنی کارم را کامل کردم و بعد در کنکور شرکت کردم و شاخه تخصصی را انتخاب کردم. من همیشه مهندسی صنایع و دانشگاه شهید بهشتی را دوست داشتم. بهترین گزینه ای که پیدا کردم همین فیلد بود. اما حتی اگر آنها به صنعت مربوط نباشند، چندان مرتبط نیستند. اما این شاخه به من کمک کرد چون در دانشگاه توضیح فنی وجود ندارد و خیلی از بچه ها فقط در دانشگاه درس می خوانند. کارم در حرفه ام کمک زیادی به من کرده است. من می توانم به راحتی ارتباط برقرار کنم و افراد را نزدیک خود نگه دارم. در دروسی که باید در کنفرانس می خواندم، من رهبر بودم و سایر دانش آموزان از آن اجتناب می کردند.
زمانی که نویسندگی را شروع کردم، اصلاً از نوشتن خوشم نمی آمد و در کلاس انشا کمترین نمره را گرفتم.نویسنده اصلی آقای حمید صالحی از من خواست که جمله ای بنویسم و دیدم چقدر جالب است که جمله اولم را تصحیح کردند و فردای آن روز آن را ساختیم. از جوانی فکر می‌کردم نویسندگی کار سختی است و از آنچه بنویسم می‌ترسیدم. قدم به قدم شروع به نوشتن کردم و جملاتم تصحیح، مقایسه و ویرایش شد، کار دیگری به من پیشنهاد دادند و اکنون برای فیتیلا و رنگکنمان می نویسم.
