tabrizscan
مناجات با خدا
“سالها از تو بیخبر گشتم”
سالها از تو بیخبر گشتم
گامگام از تو دورتر گشتم
میدویدم به جانب دوزخ
تو صدایم زدی که برگشتم
غرق در رحمت تو بودم باز
پیش تیر بلا سپر گشتم
بسکه در آتش گنه ماندم
پای تا سر همه شرر گشتم
برگ و بارم تمام ریخته بود
به عطای تو بارور گشتم
سفر از خویشتن نکرده هنوز
با سگ نفس، همسفر گشتم
وای من! کعبه را رها کردم
دور شیطان خیرهسر گشتم
دامن یار را رها کردم
که به هر سوی، دربهدر گشتم تا ببخشی
دوباره «میثم» را دور آل پیامبر گشتم
***************************
“یا رب”
يا رب اگر نگذرى از جرم و گناهم چه كنم ؟
ندهى گر، به در خويش پناهم ، چه كنم ؟
گر برانى و نخوانى و كنى نوميدم
به كه روى آرم و حاجت ز كه خواهم ،چه كنم ؟
گر ببخشى گنهم ، شرم مرا آب كند
ورنبخشى تو بدين روى سياهم ، چه كنم ؟
نتوانم كنم انكار گنه ، يك ز هزار
كه تو بودى به همه حال گواهم ، چه كنم ؟
بار الها كرمى ، مرحمتى ، امدادى
كاروان رفته و من مانده به راهم چه كنم ؟
تبریز اسکن
انتهای مطلب